این روزها ویروس کرونا، جهان را با بحرانی جدی روبرو کرده و تغییر اساسی در سبک زندگی افراد ایجاد کرده است. در این شرایط چگونگی مواجهه با بحران و سازگاری با شرایط موجود حائز اهمیت است.
به گزارش اکودام به نقل از تبیان خانهنشینی و سرکار نرفتن، عدم حضور کودکان در مدرسه، محدودیت و توقف رفتوآمدهای خانوادگی، عدم دیدار دوستان و فامیل و مسائل دیگر نظم زندگی معمول را بر هم زده، شرایطی را ایجاد کرده که دور از انتظار بوده و آن را تجربه نکرده بودیم. در این میان راه چاره سازگاری با محیط و افزایش قدرت انعطافپذیری بوده تا بتوان از گردنه این بحران عبور کرد.
برای اینکه افراد جامعهپذیر شده و توانایی سازگاری با محیط را پیدا کنند، باید روی تربیت خانوادگی، تربیت اجتماعی و مسئولیتپذیری آنها از همان دوران طفولیت و کودکی کار کرد.
رابطه سازگاری و سلامت روان
روانشناسان آسیبهای روانی، افسردگی، استرس و اضطراب بالا را نتیجه عدم پذیرش و سازگاری با شرایط مختلف زندگی میدانند. آنها سازگاری را مفهوم عامی دانسته که فرد سازگار برای اداره و موفق شدن در موقعیتهای استرسزای زندگی از آن استفاده میکند. فردی که از سلامت روان برخوردار بوده، مهارتهای اجتماعی و زندگی را دانسته و میتواند بدون هیچ موضع انفعالگونه آنها را در جای مناسب خود به کار گیرد.
لیورا سعید، مشاور کودک و نوجوان در گفتگوی خود با تبیان ضمن بیان تفاوت میان سازگاری و سازش، میگوید: «سازگاری با سازش فرق میکند؛ سازشگر از موضع انفعال، به معنای تسلیم و قربانی شرایط را میپذیرد، اما فرد سازگار موضعی فعال داشته و در شرایط مختلف با تفکر و خلاقیتهای وجودیاش برای موقعیتهای مختلف برنامه دارد.»
وی در ادامه میان مهارتهای زندگی و سازگاری افراد را مرتبط دانسته و آنها را اینگونه معرفی میکند: «مهارتهای زندگی یعنی توانایی انجام رفتار سازگارانه و مثبت بهگونهای که فرد بتواند با چالشها و ضروریات زندگی روزمرهاش کنار بیاید. مهارتهای زندگی ده مهارت بوده که شامل خودآگاهی، همدلی، روابط بین فردی، ارتباط موثر، مقابله با استرس، مدیریت هیجان، حل مسئله، تصمیم گیری، تفکر خلاق و تفکر نقادانه. بهطوری که موفقیت و تقویت در هر کدام از این مهارتها میزان سازگاری افراد را بیشتر خواهد کرد.»
پاسخ به یک سؤال
سعید در پاسخ به این سؤال که آیا سازگاری با محیط ویژگی ذاتی است یا اکتسابی، پاسخ میدهد: «خوشبختانه سازگاری با محیط ذاتی نبوده و اکتسابی است، بدین معنا که این موضوع یک مهارت و توانمندی است که حتی اگر توسط پدر و مادر به ما انتقال و آموزش داده نشده باشد، میتوانیم در هر سن و شرایطی، با تجربه و چشیدن شرایط مختلف مخصوصا شرایط بحرانی و استرسزا ظرفیت ذهنی-روانی و احساسی خود را بالا برده و توسط مربیان تعلیم و تربیت و اساتید مهارتهای زندگی آن را آموخته و به نسلهای بعد که فرزندان یا شاگردانمان هستند، یاد دهیم.»
مهارتهای زندگی یعنی توانایی انجام رفتار سازگارانه و مثبت بهگونهای که فرد بتواند با چالشها و ضروریات زندگی روزمرهاش کنار بیاید
نسخههایی برای سازگار شدن با شرایط
تغییر، طبیعت زندگی آدمی بوده و نیازمند است که افراد در مواجهه با تغییرات، شرایط و موقعیتهای مختلف خود را سازگار و منطبق کنند. این مشاور کودک و نوجوان با اعتقاد به اینکه در چنین شرایطی هر کس بهنوعی و با نسخه خودش با تغییرات سازگار میشود، ادامه میدهد: «نکتهای که در همه تغییرات، مخصوصاً در شرایط منفی و سخت مهم بوده و باید به آن توجه شود، پذیرش آن شرایط است. پذیرش یعنی اینکه بهجای توجیه و انکار شرایط به وجود آمده، درک کنیم بههرحال این موقعیت پیشآمده و در حال حاضر در زندگی من وجود دارد. بدانیم که گاهی اوقات ما جلوی تغییرات زندگی را نمیتوانیم بگیریم و تغییرات بدون دخالت ما اتفاق میافتند، ولی ما میتوانیم واکنش و برخوردمان را نسبت به آن موقعیت و وضعیت مدیریت کنیم.
بعد از مرحله پذیرش، باید ما شیوههایی را برای خودمان پیدا بکنیم که به سازگاری بیشتر ما با آن موقعیت منجر میشود. در این میان یک سری شرایط کلی وجود دارد که افراد میتوانند لابهلای آن نسخه خاص خودشان را پیدا کنند. یکی از این شرایط که ما را میتواند به سازگاری بهتر برساند، دسترسی به منابع مختلف برای گرفتن اطلاعات بیشتر در مورد مسئله و مشکلی است که برای ما به وجود آمده. مثلا ما در مورد بیماری که دچار میشویم، احتیاج به متخصصین، سایتها و کتابهای علمی و معتبر داریم که از آنها آگاهیهایی کسب کنیم، چرا که هرچقدر دانش ما در مورد آن بیماری بالاتر رود، با آن شرایط بهتر کنار میآییم.
مرحله بعد پیدا کردن منابع حمایتی انسانی است؛ یعنی افراد و دوستانی برای خودمان داشته باشیم که بهخوبی ما را در این شرایط کمک و حمایت کرده بهطوری که بتوانیم با آنها راحت درباره احساساتمان حرف بزنیم. این افراد را باید از بین کسانی انتخاب کنیم که آنها را میشناسیم، افراد همدل و مثبتاندیشی که میتوانند ما را در این شرایط یاری کنند.
بعد از پیدا کردن منابع حمایتی، برای رسیدن به شرایط سازگاری بهتر این است که به یاد خودمان بیاوریم پیش از این موقعیت هم موقعیتهای دیگری در زندگی بوده که ما را دستخوش تغییراتی چون استرس، عصبانیت و تزلزل کرده، ولی ما توانستیم بهخوبی از پس آن برآمده و به سلامت از آن عبور کنیم. این یادآوری ما را در سیر سازگاری با شرایط کنونی بسیار کمک خواهد کرد.
در شرایط جدید که در کل دنیا اتفاق افتاده، سبک زندگی ما در حدود دو ماه با گذشته فرق کرده و نوع زندگیمان از بیدار شدن از خواب تا شب خوابیدن متفاوت شده. انسان موفق و آرام کسی است که این شرایط را پذیرفته، با اخبار و اطلاعات معتبر در حداقل استرس و اضطراب همراهی کرده، راههای محافظت از خود و اطرافیانش را بلد بوده و به دنبال راههایی باشد که اگر این شرایط طولانیمدت ادامه پیدا کند بتواند دوام آورده، منابع حمایتی قویتری برای خود پیدا کند، زندگی روزمرهاش را طوری مدیریت کند که حتی در همین شرایط قرنطینه بتواند درآمد داشته باشد. چنین فردی که توانسته با تغییرات زندگی همراهی کند، انسان سازگار است.»
تاثیر رفتار مدیران در ناسازگاریهای مردم
این آسیبشناس اجتماعی، کنتاکها و درگیریهای سیاسی را عاملی برای ناسازگاری در جامعه قلمداد کرده و معتقد است: «وقتی مدیران ما در جامعه هر روز یک حرفی زده و دستوری میدهند، مردم دچار سرگشتگی اجتماعی میشوند. همچنین تضادهای سیاسی و اختلافات میان جناحی تاثیر مستقیم بر پذیرش قواعد جامعه توسط مردم دارد. وقتی یک مدیر به خاطر باورهای سیاسی و جناحی برخلاف اصول اساسی حرکت میکند، در حقیقت مسیر آموزش غلطی را برای نوجوانان و جوانان فراهم کرده که منجر به شکسته شدن هنجارهای کلی جامعه توسط آنها میشود.»
از خانه شروع کنید
خانه و خانواده پناهگاه امنی است که با هیچ کجای دیگر قابل مقایسه نیست. بنابراین تا جایی که ممکن است برای این پناهگاه امن باید سرمایهگذاری کرد. دکتر مجید ابهری، رفتارشناس، مشاور خانواده و آسیبشناس اجتماعی در گفتگوی خود با تبیان عواملی را در جامعهپذیری افراد و نیز سازگاری آنها با محیط خانواده را بهعنوان رکن اساسی مهم میداند: «برای اینکه افراد جامعهپذیر شده و توانایی سازگاری با محیط را پیدا کنند، باید روی تربیت خانوادگی، تربیت اجتماعی و مسئولیتپذیری آنها از همان دوران طفولیت و کودکی کار کرد. وقتی یک کودک میبیند والدین اصول بهداشتی و معیارهای قانونی را رعایت میکند؛ از چراغ قرمز عبور نکرده و هنگام رانندگی با تلفن همراه صحبت نمیکنند از همان دوران آموزشدیده و در او نهادینه میشود.»
زمان آموزش سازگاری به کودکان
معمولاً تعامل بچهها با محیط از دو سالگی شروع میشود. دورهای که میتواند خیلی خوب راه برود، برای کشف و تغییر محیط دوست دارد به یک سری چیزها دست زده و مواردی را بچشد.
سعید این سن را بهترین زمان برای آموزش سازگار شدن با محیط میداند: «بچهها باید در همین زمان یاد بگیرند دست زدن به مواردی مجاز و مواردی دیگر غیرمجاز است. در این سن خوردن یک چیزهایی توسط مادر منع شده و خواستههای کودک توسط پدر و مادر گاهی به تعویق میافتد. بچهها از سه و نیم سالگی به بعد دنبال همبازی میگردند و میخواهند علاوه بر اعضای خانواده با افراد و کودکان دیگر آشنا شده و بازی کنند.
در همین شرایط و موقعیتها باید پذیرش را به بچه یاد داده و قدرت سازگاری را بالا ببریم. همین که کودک در مهد و محیطهای اجتماعی که با بچههای دیگر است تعدادی از خواستههایش به تعویق افتاده، در خواستهها و تجاربش دچار ناکامی شده، متوجه میشود که همه اسباببازیها و خوراکیها برای او نیست، به یک چیزهایی نباید دست بزند، یک جاهایی باید نوبت را رعایت کند و خلاصه در این مسیر درست راهنمایی شده و پدر و مادری داشته باشد که خودشان آدمهای انعطافپذیر و سازگاری بوده و خوب میتوانند به بچه راه درست را یاد بدهند، قدرت پذیرش و انعطاف کودک بالا خواهد رفت.»