طبق گزارشها، ایرانیان چند برابر میانگین جهانی، شکر، روغن و نمک مصرف میکنند، اما نوبت به غذاهای مفید همچون آبزیان که میرسد، ناگهان جهت نمودار عوض میشود و مسیری معکوس را طی میکند.
هر کسی که اهل پیگیری اخبار مربوط به سلامت باشد، بدون شک مطالبی راجع به روشهای نادرست رژیم غذایی که اغلب مردم کشور را درگیر کرده به گوشش خورده است به طوری که نگاهی اجمالی به آمارهای مصرف مواد خوراکی مفید همچون عسل، خرما، لبنیات، ماهی و میگو و مقایسه آنها با آمارهای جهانی، گواه این مطلب است.
اگرچه گهگاهی تلنگرهایی از جانب کارشناسان برای یادآوری مزایای اقلام مفید، موجی هرچند کم رمق در جامعه ایجاد می کند، اما همین تکانه های اندک نیز در ارتباط با مصرف آبزیان یا وجود ندارد و یا بسیار ناچیز است؛ بنابراین دغدغه اغلب مردم، فراهم کردن گوشت، مرغ و تخم مرغ است و دیگر هیچ.
گویا بسیاری از افراد جامعه، آبزیان را به عنوان یکی از منابع اصلی و غنی تامین کننده پروتئین حیوانی محسوب نمی کنند، به طوری که طبق آمارهای موجود سرانه مصرف ماهی در ایران به ازای هر نفر ۱۲ کیلو و ۲۰۰ گرم است، در حالی که میانگین جهانی این عدد به بیش از ۲۱ کیلوگرم می رسد.
البته به طور متوسط، مصرف آبزیان در کشورهای توسعه یافته سالانه حدود ۳۵ کیلوگرم تخمین زده می شود که این مقدار در کشوری مانند ژاپن به ۷۰ کیلوگرم می رسد که این کم مصرفی در مورد میگو نیز کاملا مشهود است به نحوی که ایرانی ها یک دهم کشورهای دیگر میگو می خورند (سرانه مصرف میگو در ایران ۵۰ گرم و در جهان ۵۰۰ گرم است).
بنابراین باید پذیرفت که دو عامل در تعیین رفتارهای تغذیه ای یک جامعه بسیار موثر است؛ یکی اقتصاد و دیگری آگاهی. اگر خانواده ای از لحاظ اقتصادی در مضیقه باشد، اغلب مواد خوراکی ارزان قیمت را در اولویت مصرف قرار می دهد. به عنوان مثال، زمانی که قیمت گوشت قرمز افزایش چشمگیری داشته باشد، مصرف گوشت مرغ به عنوان یک ماده پروتئینی ارزان تر، جایگزین آن می شود.
اما این افزایش قیمت، تغییر چندانی در رفتار خانواده هایی که از درآمد بالایی برخوردارند، ایجاد نمی کند به عبارتی دیگر، اکثریت ایرانی ها دستیابی به گوشت قرمز را در صدر فهرست نیازهای تغذیه ای خود قرار داده و در رتبه دوم، گوشت مرغ را جایگزین کرده اند.
این در حالیست که تقریبا ماهی و میگو، جایگاه خاصی در این فهرست ندارد و تنها گهگاه پس از تامین اولویت های اول و دوم، آن را به عنوان یک غذای فانتزی و اغلب غیرضروری خریداری می کنند اما به راستی، چه عاملی می تواند در این امر دخیل باشد؟ چرا ایرانی ها از این ماده مغذی، استقبال چندانی نشان نمی دهند؟ اینجاست که عامل آگاهی، نقشی تعیین کننده ایفا می کند که قدرتی بالاتر از تاثیر اقتصاد دارد.
شواهد علمی نشان می دهد مصرف ماهی نه تنها به بهبود میزان ویتامین دی در بدن کمک می کند، بلکه عاملی مهم در کاهش سکته های قلبی و مغزی است. اگرچه این تنها نمونه کوچکی از مزایای مصرف آبزیان است، اما همین دو نکته برای جامعه ای که کمبود ویتامین دی در بین افراد آنها بیداد می کند و در عین حال سکته های قلبی و مغزی رتبه های اول و دوم مرگ و میر افراد را رقم می زند، دلیلی کافی و مستدل برای مصرف این خوراک مفید به شمار میرود.
در این میان، نقش رسانه ها تاثیری فوق العاده دارد، آنها می توانند فرهنگ تغذیه جامعه را به سمتی هدایت کنند که در نهایت سلامت مردم را در پی داشته باشد، اما پرداختن به این امر مهم در رسانه های نوشتاری بسیار ناچیز است و اکثر خبرها در حول و حوش قیمت کالاهایی مانند مرغ و گوشت و تخم مرغ دور می زند به عبارتی اخبار این روزها بیشتر رنگ بازار به خود گرفته و به فرهنگسازی که رسالت اصلی و حرفه ای رسانه ها را تشکیل می دهد، کمتر توجه می شود.
از سوی دیگر وقتی در سریال های نمایشی رسانه ملی یا فیلم های سینمای ایران، خبری از مصرف ماهی یا میگو نیست و مخاطبان، بازیگران را تنها در حال مصرف گوشت یا مرغ تماشا کرده اند، آشکار است که در ذهن مردم حلقه های آگاهی به یکدیگر متصل نمی شود و زنجیره مصرف ماهی و میگو را تقویت نمی کند.
این موضوع به ویژه در سال جاری و با توجه به شعار امسال مبنی بر “جهش تولید” اهمیتی فراتر از قالب های اقتصادی پیدا کرده و وارد مقوله های اجتماعی می شود. چراکه عملی ساختن این شعار در صنعت آبزیان، نه تنها رونق کسب و کارهای وابسته به این صنعت را در پی خواهد داشت، بلکه با ارتقای آگاهی افراد و ترغیب لایه های مختلف جامعه به مصرف مواد غذایی سالمتر، نوعی سرمایه گذاری در سلامت عمومی صورت می گیرد که نتیجه آن، پرورش نسلی فعال تر با کمترین هزینه های درمانی خواهد بود.
اما فرهنگسازی نیاز به آگاهی و تکرار دارد. برای این منظور باید تمام ارگان ها از تحقیقات گرفته تا رسانه ها دست در دست هم داده و سلسله رفتارهای تغذیه ای را به درستی تکمیل کنند. آنگاه نه تنها افراد پردرآمد، بلکه خانوارهای طبقه متوسط و کم درآمد نیز مصرف آبزیان را هم ردیف مرغ و گوشت قرار داده و اولویت نخستشان در گزینش خوراک، تامین سلامتی است نه افزایش یا کاهش قیمت یک ماده پروتئینی.